علی عزلتی مقدم
علی عزلتی مقدم

علی عزلتی مقدم

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند

 

چه حرف بی ربطیست

که مرد گریه نمی کند

گاهی آنقدر بغض داری

که فقط باید مرد باشی

تا بتوانی گریه کنی !!!

اون تاوان کار هایی که انجام داده را میدهد.

تو زندگیت به فکر این نباش که از کسی انتقام بگیری و کینه به دل بگیری فقط خودت رو اذیت میکنی چون اون تاوان کار هایی که انجام داده را میدهد.

از یه جایی به بعد

 

از یه جایی به بعد آدم دیگه دوست نداره همه چی درست بشه!

دوست داره همه چی تموم بشه...

یادت باشه , دیگه راه رفتن رو یاد گرفته!

کسی که یک بار رفته , اگر هم برگرده , یادت باشه , دیگه راه رفتن رو یاد گرفته!

اما خودم میدانم چقدر مهم است

 

هر وقت کم می آورم میگویم اصلا مهم نیست ...
اما خودم میدانم چقدر مهم است

چه خوب می شد تو همین روزا خدا میومد یه ماچم می کرد

چه خوب می شد تو همین روزا خدا میومد یه ماچم می کرد

بعد می گفت


این چند وقت داشتم باهات شوخی می کردم ببینم جنبشو داری یا نه

دلم هوای خودم را کرده است ...

این روزها بیشتر از هر زمانی دوست دارم خودم باشم...

دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم و نه هراس از دست دادن را....

هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد....

دلم هوای خودم را کرده است ...

دقیقا وقتی زخم میخوریم میبینمشون.....

سلامتیه دوستای واقعی.. که مثل خون توی رگهامونن.. درسته همیشه نمیشه دیدشون... ولی دقیقا وقتی زخم میخوریم میبینمشون.....

خدایــــــــــــــــا...

خدایــــــــــــــــا...

دستم به آسمانت نمی رسد

اما تو که دستت به زمین می رسد

"بلندم کن"

خیـــــــلی پستی

دیشب با دوستم رفته بودم رستوان.... روبروی تخت ما یه دختر پسر نشسته بودن که پسره پشتش به تخت ما بود،معلوم بود با هم دوست هستند،اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد.... قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست،دختره شروع کرد به آمار دادن،سرمو انداختم پایین....دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم. خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم،با نگاهش قبول کرد،بلند شدن ،پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخته ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت براش نوشته بودم ..... .....خیـــــــلی پستی